9 سال قبل، شنبه, 12 اردیبهشت,1394
پنج شعر از اورهان ولی
برگردان از ترکی استانبولی : مجتبی ارس
هواهای دل انگیز
مرا این هواهای دل انگیز بیچاره کرد
در چنین هوایی استعفا دادم،
از ماموریتم در اوقاف.
در چنین هوایی به توتون عادت کردم
در چنین هوایی عاشق شدم
در چنین هوایی فراموش کردم
نان ونمک به خانه ببرم.
مرض شعر گفتنم
در چنین هواهایی عود کرد.
مرا این هواهای دل انگیز بیچاره کرد
آوریل 1940
برای استانبول (اردیبهشت)
غیرممکن است
شعرنوشتن
عاشق باشی اگر
وننوشتن
اردیبهشت باشد،اگر!!
آوریل 1940
به جنگ رفته
پسر موبوری که به جنگ می روی!
باز هم همین طور زیبا برگرد
برلب هایت بوی دریا
بر مژه هایت نمک
پسر موبوری که به جنگ می روی!
مه1940
دردم چیز دیگری است
فکرنکن دردم آفتاب است
چه ثمری دارد اگر بهار بیاید؟
اگر بادام ها شکوفه دهند؟
انگار نهایتش مرگ نیست
خوب ،اگر هم باشد
مگر از مرگی که با آفتاب می آید خواهم ترسید؟
من که هر اردیبهشت یک سال جوان تر
هر بهار قدری بیشتر عاشقم
توهم
از عشقی قدیمی رها شده ام
دیگر تمام زنان زیبایند
پیراهنم نو
حمام رفته ام
اصلاح کرده ام
صلح شده
بهار آمده
آفتاب زده
پا در کوچه نهاده ام
انسانها آسوده اند
من هم آسوده ام
مارس 1940