9 سال قبل، پنجشنبه, 18 تیر,1394
قطره محال اندیش
از دولت آبادی چه بنویسیم که ننوشته باشند وچه بگوییم که نشنیده باشید .هرچند در سی چهل سال اخیر به اکابر عالمان واعاظم کاتبان این ملک نه در صدا وسیما جایی داده اند ونه در کتب درسی مقام ومکانی .برای همین هم بسیاری از این ملت که از کاهلان امر مطالعه اند وکل شناختشان از بزرگان ادب وهنر به این دورسانه محدود می شود نه نامی از آنان شنیده اند ونه چیزی خوانده اند .
با بسیاری از جوانان که مجالست می کنی دولت آبادی وساعدی وبیضایی را دونده وپرنده می دانند وفرسی ورادی را چلوکبابی وساندویچی .رها کنیم سر این قصه دراز را که غم افزاید وجان کاهد .اگر شما مایلید بدانید یکی از مهمترین نویسندگان زنده مملکت درباب ادبیات وتئاتر وسینما وتاریخ وبشر و...چگونه می اندیشد ودوست دارید از نگاه او جهان را بنگرید که شهرفرنگی دیگرگون است برای خود ،پیشنهادمان کتاب قطره محال اندیش است . دوجلد کتاب که هرچه او از ابتدای جوانی در مطبوعات منتشر کرده از مقاله ونقد ونظر وسخنرانی وگفت وشنود اینجا جمع آمده .مجموعه باارزشی است که بی تردید دریچه های تازه ای پیش چشم می گشاید و حرف های ناشنیده ای یاد می دهد .
محمود دولت آبادی متولد 10 مرداد 1319 دولت آباد سبزوار است .که از بیست سالگی مدام نوشته است .ازچاپ شده هایش ،کلیدر ،جای خالی سلوچ ،کارنامه سپنج ،روزگار سپری شده مردم سالخورده ،سلوک وطریق بسمل شدن را می توان شمرد .کتابی هم دارد به نام زوال کلنل که سال هاست اسیر راهروهای ارشاد است وزعمای قوم مصلحت نمی دانند ملت خوانده واز راه به در شوند .
قطره محال اندیش حاصل زحمت حسن کیاییان است در نشرچشمه که به سال 1393به چاپ سوم رسیده وهر جلدش 70-360صفحه ای دارد .دلم نیامد در خاتمه فرازی از پشت جلد کتاب را اینجا نگذارم که به غایت زیباست:
اگر پذیرفته باشیم که هنر وادبیات ،تصاویر وکلمات صرف نیستند ؛اگر پذیرفته باشیم که هنر وادبیات یک کارکرد خلاقه ومتعالی است ؛آنگاه نخواهیم توانست در روند درک زمانه ،مقولاتی چون زیبایی ،نیکی ولزوم تعادل وهماهنگی ،همان چه پایه های اخلاقی وانسانی تفکر مکتوب هنری را می سازد به فراسوی دور افکنیم وزان پس نفس آسوده بکشیم .
نه !گیرم مرحله تازه ای از نیهیلیسم دامن گستر شده باشد ،گیرم باروی باورها فروریخته باشد ،گیرم حرص وولع فزون از حد در جوامع بشری وجه غالب رفتار شده باشد ،گیرم رشد زشتی های روح ونشانه های تباهی هول آور شده باشد ؛اما...
هنر وادبیات نمی تواند دستخوش ضدارزش ها بشود ،سهل است که باید همان زشتی وولع وناباوری وتباهی را باید رقم بزند وآن ها را به رخ بازیگرانش بکشد .زیرا هنرور این زمانه در معنای حقیقی خودش ،نیک می داند که بارسنگین گرایش به یافتن چهره ای پذیرفتنی ومقبول برای زندگی ،همچنان وکماکان جایی جز شانه های بردبار هنر وادبیات نمی شناسد:
گیرم مدّ ابتذال وتباهی چهره امید را هم فروپوشانیده باشد !
با بسیاری از جوانان که مجالست می کنی دولت آبادی وساعدی وبیضایی را دونده وپرنده می دانند وفرسی ورادی را چلوکبابی وساندویچی .رها کنیم سر این قصه دراز را که غم افزاید وجان کاهد .اگر شما مایلید بدانید یکی از مهمترین نویسندگان زنده مملکت درباب ادبیات وتئاتر وسینما وتاریخ وبشر و...چگونه می اندیشد ودوست دارید از نگاه او جهان را بنگرید که شهرفرنگی دیگرگون است برای خود ،پیشنهادمان کتاب قطره محال اندیش است . دوجلد کتاب که هرچه او از ابتدای جوانی در مطبوعات منتشر کرده از مقاله ونقد ونظر وسخنرانی وگفت وشنود اینجا جمع آمده .مجموعه باارزشی است که بی تردید دریچه های تازه ای پیش چشم می گشاید و حرف های ناشنیده ای یاد می دهد .
محمود دولت آبادی متولد 10 مرداد 1319 دولت آباد سبزوار است .که از بیست سالگی مدام نوشته است .ازچاپ شده هایش ،کلیدر ،جای خالی سلوچ ،کارنامه سپنج ،روزگار سپری شده مردم سالخورده ،سلوک وطریق بسمل شدن را می توان شمرد .کتابی هم دارد به نام زوال کلنل که سال هاست اسیر راهروهای ارشاد است وزعمای قوم مصلحت نمی دانند ملت خوانده واز راه به در شوند .
قطره محال اندیش حاصل زحمت حسن کیاییان است در نشرچشمه که به سال 1393به چاپ سوم رسیده وهر جلدش 70-360صفحه ای دارد .دلم نیامد در خاتمه فرازی از پشت جلد کتاب را اینجا نگذارم که به غایت زیباست:
اگر پذیرفته باشیم که هنر وادبیات ،تصاویر وکلمات صرف نیستند ؛اگر پذیرفته باشیم که هنر وادبیات یک کارکرد خلاقه ومتعالی است ؛آنگاه نخواهیم توانست در روند درک زمانه ،مقولاتی چون زیبایی ،نیکی ولزوم تعادل وهماهنگی ،همان چه پایه های اخلاقی وانسانی تفکر مکتوب هنری را می سازد به فراسوی دور افکنیم وزان پس نفس آسوده بکشیم .
نه !گیرم مرحله تازه ای از نیهیلیسم دامن گستر شده باشد ،گیرم باروی باورها فروریخته باشد ،گیرم حرص وولع فزون از حد در جوامع بشری وجه غالب رفتار شده باشد ،گیرم رشد زشتی های روح ونشانه های تباهی هول آور شده باشد ؛اما...
هنر وادبیات نمی تواند دستخوش ضدارزش ها بشود ،سهل است که باید همان زشتی وولع وناباوری وتباهی را باید رقم بزند وآن ها را به رخ بازیگرانش بکشد .زیرا هنرور این زمانه در معنای حقیقی خودش ،نیک می داند که بارسنگین گرایش به یافتن چهره ای پذیرفتنی ومقبول برای زندگی ،همچنان وکماکان جایی جز شانه های بردبار هنر وادبیات نمی شناسد:
گیرم مدّ ابتذال وتباهی چهره امید را هم فروپوشانیده باشد !